بهاربهار، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

گل همیشه بهار مامانی وبابایی

لغتای نی نی جون

tahe e:  چند وقته  به جای مامان اسممو صدا میکنه. dalaam:به معنای سلام. که با ناز و کشیدگی خاصی ادا میکنی. dashuii:هروقت نیاز به شستوشوی پیدا میکنی به سمت دستشویی میری ومیگی دشویی. dudud:به معنای ماشین. aloo:گوشی تلفن یا ایفونو که بر میداری میگی.چند روز پیش که داشتم جارو میکشیدم صدای تلفنو نشنیدم اما با الو الو گفتن دخملکم فهمیدم تلفنه. lalala:هر وقت خوابت میاد میگی لالالالا dasid:وقتی کسی رو پخ میکنی وطرفو میترسونی میگی دسید.ینی ترسید. tutu:به هر حیوونی بجز ماهی میگی. papaii:کفشهای نازت منظورته. باد:هر چیزی که در داره وقتی میگیری با زور میخای درشو باز کنی ومیگی باد. idoon:هندونه که عاشقشی. anoo:انگور که دست رد...
24 مرداد 1392

موز یا nose ؟

دیروز صبح وقتی از گلم پرسیدم مامانی موز میخوری؟با خوشحالی جواب داد:موز موز.منم بهش موز دادم و خورد.ظهر که بابا احسان اومد گفتم:یه کلمه ی جدید دخترم یاد گرفته.اونم با خوشحالی از بهار پرسید:باباجون بگو موز... دخملکم بدون معطلی دستشو گذاشت رو بینیش و گفت:nos nos nos. نمیدونید چقدر من و باباش ذوق کردیم.واقعا تعجب کردم که بهار انقد زود یاد گرفته.این دومین کلمه ی انگلیسی که میگه.خدا رو صد هزار مرتبه شکر
22 مرداد 1392

1.2.3.4.5

دختر گلم میتونه به تنهایی از یک ته پنج بشمره.واقعا از نظر هوش وذکاوت معرکه ایی به خدا.اینجوری :eeeeeee.do.se.aaa.pan. هر روز که میگذره بیشتر عاشـــــــــــــــــــــــقش میشم.خدایا همیشه مواظبش باش هـــــــــــــــمیشه.
20 مرداد 1392

9 و10 امین مروارید

این روزا انقد درگیر جوجو و دندوناش بودم که وقت پست گذاشتنو نداشتم.ولی بالاخره فکر کنم تموم شد.اخه دندونای نیش بالایی گلم در اومده.در ضمن دخترم"عـــــــــــــــــــــــــشــقم"خیلی فهمیده و خانوم شده.دقیق به حرفام گوش میکنه و اونایی رو که دوست داره انجام میده. (فقط اونایی که خودش دوست داره) ...
17 مرداد 1392

بدون عنوان

این روزا دخترکم خیلـــــــــــــــــــــــــــــــــی شیطون و با حال شده.طوری که وقتی بیشتر از یک ساعت میخوابه دلم واسش تنگ میشه.اونم خیلی وابسته شده از صبح تا شب فقط میخاد با اون باشم و باهاش بازی کنم.
27 تير 1392

عادتهای نی نی جون

تو این یک سال بهارم عادتهای زیادی پیدا کرده.از جمله:پارچه های نرم و لطیفو خیلی دوست داره.همیشه یه لباس یا پارچه ی نرم همراهشه. اگه چیزی رو دوست نداشته باشه تا ببرم سمتش فرار میکنه. تازگیا یاد گرفته خودشو قلقلک میده و با صدای (دقودقو...........) میخنده. موقع غذاخوردن پشتم قایم میشه و بازی میکنه. وقتی میبرمش بیرون (تا خونه عمه جون)عمرا که دستمو بگیره.تازه وقتی میرسیم خونه رو میشناسه و میگه منم.تا درو واسش باز کنن.
21 تير 1392

بهار گفتن بهار

امروز دختر گلم واسه اولین بار تونست اسم خودشو بگه.وقتی داشتم بهش غذا میدادم و طبق معمول نمیخورد یهو صدای پرنده ها بلند شد منم که میدونستم بهار عاشق پرنده است گفتم:توتو میگه بهار غذا بخوره.یهو بعد از من گفت:bahaaa.انقد ذوق زدم که نگو.تازگی ها هر چی میگیم سریع تکرار میکنه.عااااااااااااااشششششششششششششششقشم.
1 تير 1392