بهاربهار، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

گل همیشه بهار مامانی وبابایی

اولین شعر گلم

عزیزدلم شعر میخونــــــــــــــــــــــــه.نمیدونید چه لذتی داره.طرز شعر خوندنشو در ادامه ی مطلب میذارم. کلمه هایی که رنگیه بهار میگه یه توپ دارم  گیـــــــــــلی                  سرخ وسفید و ابیه مزنم هبا ده                                     نمیدونی تا کجا ده من این توپو نااشتم              &...
19 آذر 1392

اولین مسافرت

روز یکشنبه ٩٢.٣.١٢ تصمیم گرفتیم با عمه جون و عمو جون به تبریز بریم.ساعت ٧ عصر حرکت کردیم.شب فرح اباد (ساری) خوابیدیم.صبح تا ظهر دریا بودیم.خوش گذشت.دخترم واسه اولین بار دریا رو دید.اولش که یکم ترسیده بود ولی بعدش بیرون نمی اومد.ظهر به سمت تبریز راه افتادیم.حدود ٤ ساعت تو ترافیک تهران بودیم.نزدیکای صبح به تبریز رسیدیم. رفتیم خونه ی مامان بزرگ.واقعا ادمای مهربونی بودن.صبح به مزار اقاجان رفتیم.عصر هم به مقبره الشعرا.شب هم به پارک ایلی گولی رفتیم.چشمتون روز بد نبینه بهار انقد اذیت کرد که هیچی نفهمیدیم.اخه از صبح فقط یک ساعت اونم تو بغل باباش خوابیده بود.اونجا یه دوست هم سن خودش بود که راه میرفت بهارم ترسش ریخته بودو دنبالش راه میر...
25 خرداد 1392
1