بهاربهار، تا این لحظه: 12 سال و 3 روز سن داره

گل همیشه بهار مامانی وبابایی

لغتای نی نی جون

tahe e:  چند وقته  به جای مامان اسممو صدا میکنه. dalaam:به معنای سلام. که با ناز و کشیدگی خاصی ادا میکنی. dashuii:هروقت نیاز به شستوشوی پیدا میکنی به سمت دستشویی میری ومیگی دشویی. dudud:به معنای ماشین. aloo:گوشی تلفن یا ایفونو که بر میداری میگی.چند روز پیش که داشتم جارو میکشیدم صدای تلفنو نشنیدم اما با الو الو گفتن دخملکم فهمیدم تلفنه. lalala:هر وقت خوابت میاد میگی لالالالا dasid:وقتی کسی رو پخ میکنی وطرفو میترسونی میگی دسید.ینی ترسید. tutu:به هر حیوونی بجز ماهی میگی. papaii:کفشهای نازت منظورته. باد:هر چیزی که در داره وقتی میگیری با زور میخای درشو باز کنی ومیگی باد. idoon:هندونه که عاشقشی. anoo:انگور که دست رد...
24 مرداد 1392

موز یا nose ؟

دیروز صبح وقتی از گلم پرسیدم مامانی موز میخوری؟با خوشحالی جواب داد:موز موز.منم بهش موز دادم و خورد.ظهر که بابا احسان اومد گفتم:یه کلمه ی جدید دخترم یاد گرفته.اونم با خوشحالی از بهار پرسید:باباجون بگو موز... دخملکم بدون معطلی دستشو گذاشت رو بینیش و گفت:nos nos nos. نمیدونید چقدر من و باباش ذوق کردیم.واقعا تعجب کردم که بهار انقد زود یاد گرفته.این دومین کلمه ی انگلیسی که میگه.خدا رو صد هزار مرتبه شکر
22 مرداد 1392

1.2.3.4.5

دختر گلم میتونه به تنهایی از یک ته پنج بشمره.واقعا از نظر هوش وذکاوت معرکه ایی به خدا.اینجوری :eeeeeee.do.se.aaa.pan. هر روز که میگذره بیشتر عاشـــــــــــــــــــــــقش میشم.خدایا همیشه مواظبش باش هـــــــــــــــمیشه.
20 مرداد 1392

9 و10 امین مروارید

این روزا انقد درگیر جوجو و دندوناش بودم که وقت پست گذاشتنو نداشتم.ولی بالاخره فکر کنم تموم شد.اخه دندونای نیش بالایی گلم در اومده.در ضمن دخترم"عـــــــــــــــــــــــــشــقم"خیلی فهمیده و خانوم شده.دقیق به حرفام گوش میکنه و اونایی رو که دوست داره انجام میده. (فقط اونایی که خودش دوست داره) ...
17 مرداد 1392

بدون عنوان

این روزا دخترکم خیلـــــــــــــــــــــــــــــــــی شیطون و با حال شده.طوری که وقتی بیشتر از یک ساعت میخوابه دلم واسش تنگ میشه.اونم خیلی وابسته شده از صبح تا شب فقط میخاد با اون باشم و باهاش بازی کنم.
27 تير 1392

عادتهای نی نی جون

تو این یک سال بهارم عادتهای زیادی پیدا کرده.از جمله:پارچه های نرم و لطیفو خیلی دوست داره.همیشه یه لباس یا پارچه ی نرم همراهشه. اگه چیزی رو دوست نداشته باشه تا ببرم سمتش فرار میکنه. تازگیا یاد گرفته خودشو قلقلک میده و با صدای (دقودقو...........) میخنده. موقع غذاخوردن پشتم قایم میشه و بازی میکنه. وقتی میبرمش بیرون (تا خونه عمه جون)عمرا که دستمو بگیره.تازه وقتی میرسیم خونه رو میشناسه و میگه منم.تا درو واسش باز کنن.
21 تير 1392

بهار گفتن بهار

امروز دختر گلم واسه اولین بار تونست اسم خودشو بگه.وقتی داشتم بهش غذا میدادم و طبق معمول نمیخورد یهو صدای پرنده ها بلند شد منم که میدونستم بهار عاشق پرنده است گفتم:توتو میگه بهار غذا بخوره.یهو بعد از من گفت:bahaaa.انقد ذوق زدم که نگو.تازگی ها هر چی میگیم سریع تکرار میکنه.عااااااااااااااشششششششششششششششقشم.
1 تير 1392

عکسهای 12_11 ماهگی جوجو

لمیدن روی تاب(اینم یه جور تاب بازیه دیگه) شیطونک مامان وقتی کمدشو ریخته بیرون تو دهنشم گل سرشه دخملی با لباس بچه گی مامان اینم نشستن حاج اقایی وخوردن هندونه حالا چند تا عکس از طبیعت زیبا( بهار در بهار) ...
25 خرداد 1392