از شیر گرفتن جوجو
روز 13 فروردین هوا خیلی سرد بود وما تصمیم گرفتیم خونه بمونیم.منم از فرصت استفاده کردم و گفتم شیر خراب شده.شما بزرگ شدی
طفلک بچه ی نازنینم خیلی وابسته بود.اصلا فکرشو نمیکردم اینجوری کنار بیاد.شب اول خواستم شیرش بدم.با اینکه غرق خواب بود بیدار شدو گفت:خوب شده خوب شده.صبح هم گفت :خوب شده بوده.واسه همین دیدم خیلی اذیت میشه دیگه کلا قطع کردم.شب اول دو بار بیدار شد.شب دوم یه بار.بعدشم هر شب بیدار میشد و باید راه میبردمش.ولی غذا خوردنش بهتر شد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی