بهاربهار، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

گل همیشه بهار مامانی وبابایی

عکسهای 12_11 ماهگی جوجو

لمیدن روی تاب(اینم یه جور تاب بازیه دیگه) شیطونک مامان وقتی کمدشو ریخته بیرون تو دهنشم گل سرشه دخملی با لباس بچه گی مامان اینم نشستن حاج اقایی وخوردن هندونه حالا چند تا عکس از طبیعت زیبا( بهار در بهار) ...
25 خرداد 1392

عکسهای 9_8 ماهگی

عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشق خنده هاتم کج کلاه خان مامان ژستو داشته باش اینم اولین اصلاح البته اخرش انقد گریه کردی که نشد عکس بگیرم. اینم ایستادن گل دخمل   اینم از فضولیات ...
25 خرداد 1392

تولد با تاخیر

جمعه ٢٠ام قرار شد واست کیک کنم و دور هم باشیم.با اینکه اولین بار بود که کیک شکلی درست میکردم ولی خیلی خوب شد.ژله ی خورده شیشه وسالاد ماکارونی هم درست کردم.تعریف از خودم نباشه واقعا عالی شده بود.اینم چند تا عکس یادگاری:           در ضمن کلاهتم خودم درست کردم. بماند که دخملم خیلی کسل بود (قطره استامینوفن دادیم که عصر بخوابه ولی شب اثر کرد) ولی خوش گذشت.واقعا جای باباجونی واناجون ودایی هاوزن دایی جون  و عمه جون خالی بود. ...
25 خرداد 1392

اولین مسافرت

روز یکشنبه ٩٢.٣.١٢ تصمیم گرفتیم با عمه جون و عمو جون به تبریز بریم.ساعت ٧ عصر حرکت کردیم.شب فرح اباد (ساری) خوابیدیم.صبح تا ظهر دریا بودیم.خوش گذشت.دخترم واسه اولین بار دریا رو دید.اولش که یکم ترسیده بود ولی بعدش بیرون نمی اومد.ظهر به سمت تبریز راه افتادیم.حدود ٤ ساعت تو ترافیک تهران بودیم.نزدیکای صبح به تبریز رسیدیم. رفتیم خونه ی مامان بزرگ.واقعا ادمای مهربونی بودن.صبح به مزار اقاجان رفتیم.عصر هم به مقبره الشعرا.شب هم به پارک ایلی گولی رفتیم.چشمتون روز بد نبینه بهار انقد اذیت کرد که هیچی نفهمیدیم.اخه از صبح فقط یک ساعت اونم تو بغل باباش خوابیده بود.اونجا یه دوست هم سن خودش بود که راه میرفت بهارم ترسش ریخته بودو دنبالش راه میر...
25 خرداد 1392

عکسهای 11_10 ماهگی

هفت سین گل همیشه بهارم اینم اولین حضور گلم در کنار هفت سین   اولین باری که عروسکاتو دیدی و با نینی اشتباه گرفتی اولین سیزده بدر گلم اینم هندونه سیزده     به به عجب نوبری اینم عروسی سمانه جون از شیطونیام که نگو................. اینم چندتا عکس خواب نازززززززززززز ...
20 خرداد 1392